۱۳۹۴ مهر ۶, دوشنبه

مقایسه ی آموزش و پرورش ایران و فرانسه "بخش اول"

                   مقایسه ی آموزش و پرورش ایران و فرانسه   "بخش اول"  

  نظام آموزش و پرورش ایران  
نظام آموزش و پرورش ایران ، همانند سایر نظامها در کوشش برای تدارک امکانات و تسهیلات آموزشی ، اهداف و نیازهای جامعه را مد نظر قرار می‌دهد.
تاریخچه
نظام آموزش و پرورش نوین ایران از کودکستانها ، دبستانها ، مدارس راهنمایی ، دبیرستانها ، دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی تشکیل شده است. مقدمات ایجاد این نظام ، از زمان تأسیس دارالفنون ، در سال 1228 هجری شمسی و وزارت علوم در 1232 هجری شمسی فراهم شد و بعد از انقلاب مشروطیت به تدیج سازمان و تشکیل یافت.
سیر تحولی و رشد
پس از مشروطیت و سالهای بعد از آن ، تعداد معدودی مدارس جدید بوسیله میسیونرهای مذهبی ، فرهنگ دوستان ، تحصیل کرده‌های خارج ، و دولت ایجاد شد. تأسیس این مدارس که برنامه‌های آموزشی آنها ، به اقتضای زمان ، ارجحیت فراوانی بر مکتب خانه‌ها داشت، تحت تأثیر نفوذ فرهنگ و تمدن اروپایی صورت گرفت و کوشش و تلاش فرهنگ دوستان و روزنامه‌های روشنگر و ترقی خواه که در خارج به زبان فارسی منتشر می‌شد در بنیان گرفتن آموزش و پرورش سهم بسزایی داشت.
انقلاب مشروطیت ، صدور فرمان و تدوین قانون اساسی و متمم آن در سالهای 1285 و 1286 هجری شمسی ، زمینه نضج نظام آموزش و پرورش را میسر ساخت و همزمان با آن ، تقاضاهای اجتماعی برای آموزش و پرورش افراد جامعه نیز فزونی گرفت. اصل هجدهم متمم قانون اساسی مشروطیت تحصیل و تعلیم علوم و معارف و صنایع را مگر آنچه شرعاً ممنوع باشد، آزاد اعلام کرده ، اصل نوزدهم به متمرکز بودن آموزش و پرورش و مسئولیت دولت در تأسیس و اداره مدارس اشاره می کرد: تأسیس مدارس با مخارج دولتی و ملی و تحصیل اجباری باید مطابق قانون وزارت علوم و معارف مقرر شود.
تحلیل نظام آموزش و پرورش ایران
·    ابتدا به ظهور و رونق مدارس جدید خصوصی و دولتی می‌توان اشاره کرد که قبل و بعد از مشروطیت پیدایش یافته ، در صدد بر آمدند آموزش و پرورش عمومی در بین آحاد مردم گسترش دهند. این مدارس برای تحقق آرمانها و بر اساس قوانینی که صرف‌نظر از تفاوتهای اجتماعی ، فرصتهای برابر آموزش و پرورش را به مردم نوید می دادند، تأسیس شدند. تحولات اجتماعی و عوامل چندی در سالهای بعداز انقلاب مشروطیت چنین آموزش و پرورشی را متناسب و مطلوب جلوه می‌داد.
·    دوره بعد از مشروطیت تا ظهور رضاخان را می‌توان دوره عدم ثبات اوضاع سیاسی و خرابی اقتصاد کشور دانست. هنوز بعد از دگرگون شدن نظام حکومتی و استقرار نظام جدید ، دستگاه حکومتی کارآمدی بوجود نیامده بود. به علت مسائل و مشکلات داخلی و مداخله خارجی ، در زمینه آموزش و پرورش چندان گام مهمی برداشته نشد و علی‌رغم تلاشهای صدر مشروطیت و هدفها و برنامه‌های پیش بینی نشده ، فقط چند مدرسه تأسیس شد و تعداد دانش آموزان چندان تغییری نکرد.
·    در اوان سلطنت رضا شاه بیشترین کوششها در جهت تقویت و تجدید سازمان ارتش و تحکیم وحدت ملی و استقرار یک حکومت مرکزی قدرتمند مصروف شد. لذا ، به آموزش و پرورش توجه چندانی مبذول نشد. مع هذا ، قدمهای برداشته شده مبنای اقدامات آتی شد. در این دوره ، برنامه تحصیلات ابتدایی و متوسطه تدوین شد که به موجب آن ، آخر هر شش سال ، می‌بایستی امتحانات نهایی عمومی به عمل آید. تأسیس دانشسراهای مقدماتی و بالاخره تأسیس دانشگاه تهران درسال 1313 هجری شمسی اساس اقدامات آتی را فراهم کردند.
عملکرد آموزش و پرورشی ایران
از زمان مشروطیت تا انقلاب اسلامی 1357 ، نشان می‌دهد که علی‌رغم پیش بینی‌ها و قوانین مصوبه ، تعمیم آموزش ابتدایی ، طی این مدت طولانی ، میسر نشد و دولتهای وقت ، عملا از عهده اجرای قوانین مصوبه و تحقق هدفهای آموزشی کشور برنیامدند. سایر جنبه‌های آموزش و پرورش ، از جمله فلسفه و سیاست و خط مشی‌ها ، رویه‌ها ، برنامه‌ها و سازمان و مدیریت آن نیز به علت ناهماهنگی با ویژگیهای فرهنگی و نیازهای عمومی جامعه ، کارآمد و مؤثر واقع نشدند و اگر احیانا توانستند جا بیفتند و نهادی شوند، عملا نظام آموزش و پرورش را با مشکلات روزافزونی مواجه ساختند.
وضعیت نابرابر آموزش و پرورش در ایران
نظام آموزش و پرورش در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ با تغییراتی جدی مواجه شده است که البته اجتناب ناپذیر است. آهنگ این تغییرات پرنوسان بود. اما می توان تغییر مدام را ویژگی بارز این نظام برشمرد. این تغییرات به اشکال مختلفی نظیر تلاش برای ایجاد نظام تربیت و پرورش اسلامی، تغییر نظام متوسطه، طرح ادغام، طرح احیا و بالاخره اخیراً در شکل انقلاب فرهنگی و اسلامی سازی نظام آموزش و پرورش پس از حدود ۳۰ سال از عمر انقلاب اسلامی دیده شده است. تازه ترین این بحث ها به اشارات وزیر جدید آموزش و پرورش و برنامه های وی برای تغییر نظام آموزشی و محتوای کتاب
ها مربوط می شد. قدر مسلم آنکه سیاست، بخشی از ویژگی های نهادهای جامعه ایرانی از جمله نظام آموزش و پرورش است که در قالب تغییر افراد یا تغییر رویه ها بروز می یابد. در هر دو حالت نتیجه یکی است؛ نبود تثبیت و استقرار نهاد در جامعه.
اما این موضوع همه تهدیدها و چالش های پیش روی نظام آموزش و پرورش نیست. تعلیم و تربیت در ایران دچار برخی ناسازه هایی است که به ویژه بنیان های تربیتی آن را با چالش هایی جدی مواجه ساخته است. در ادامه کوشش شده به برخی از این ناسازه ها اشاره شود.
آموزش و پرورش در ایران مانند همه نظام های آموزشی مبتنی بر بنیانی ایدئولوژیک است. اما ایدئولوژی امری صرفاً ذهنی نیست بلکه از طریق دستگاه های مادی در کردارهای زندگی روزمره و مادی ما جریان دارد. کارایی یا نبود کارایی دستگاه های ایدئولوژیک امری تجربی است که عموماً به اشتباه مفروض گرفته می شود. چه بسا نظامی ایدئولوژیک به دلیل ناتوانی مادی به ابزار نمایشی - تبلیغاتی صرف تبدیل شود، بدون آنکه قدرت نشر و پس از آن درونی و طبیعی سازی منویات خود را داشته باشد. چنین نظامی صرفاً دستگاه تبلیغاتی وسیع اما با قدرت نفوذ و تاثیرگذاری اندک است. نظام آموزش و پرورش در ایران نمونه یی از چنین نظام های ایدئولوژیک است که در آنها امکانات حداقلی قادر به برآوردن تقاضاهای حداکثری نظام نیست. وضع بودجه اختصاص یافته برای امر پرورش یکی از شاخص هایی است که نحوه توجه به امر پرورش و در نتیجه عملکرد ایدئولوژیک دستگاه آموزش و پرورش را نشان می دهد. مساله این است که سهم برنامه های امور تربیتی و پرورشی از کل اعتبارات آموزش و پرورش بسیار ناچیز است. به طوری که در سال ۷۹ فقط به طور کلی ۲/۳ درصد از کل بودجه آموزش و پرورش صرف امور تربیتی و پرورشی شده است. سهم برنامه امور تربیتی و پرورشی در عملکرد اعتبارات جاری سازمان آموزش و پرورش در سال ۸۱ نسبت به سال ۸۰ استان ها، ۱۳ درصد رشد منفی را نشان می دهد. سهم برنامه امور تربیتی و پرورشی در این سال ۹۹/۰ درصد از کل عملکرد اعتبارات سازمان گزارش شده است. (نگاه کنید به عملکرد اعتبارات هزینه یی وزارت آموزش و پرورش در سال های ۱۳۸۰ و ۱۳۸۱)
تاریخ تحولات آموزش و پرورش در ایران حاکی از تلاش بسیار برای تولید پیام های ایدئولوژیک صریح است. اما امروزه، اولیا و متولیان مدارس صورت های اولیه ایدئولوژیک که به دنبال ساخت انسان اسلامی بوده است را جدی نمی گیرند. واکنش اولیای مدرسه در قبال صورت های یادشده لزوماً محصول مقاومت یا موضعگیری آنها نیست، بلکه اساساً نوعی تحول گفتاری در سطح مدرسه رخ داده که محصول تحول شرایط اجتماعی - فرهنگی در جامعه ایران است.
بخشی از تحولات گفتار پرورشی در مدرسه محصول دخالت والدین در عملکرد پرورشی مدارس است. زمانی مدرسه دستگاهی صرفاً ایدئولوژیک بود که ابزاری برای دولت محسوب می شد. واقع امر این است که امروزه مدارس تا حد زیادی در خدمت خانواده ها هستند. گذشته از آنکه والدین از مدرسه انتظار دارند موفقیت تحصیلی فرزندان آنها را تضمین کند، همواره نگران آن هستند که در مدرسه نسبت به انحرافات اخلاقی فرزندانشان توجه شود. صورت های متصلب ایدئولوژیک ناظر بر پرورش نیروهای حزب اللهی انقلاب و زمان جنگ است در حالی که انتظار والدین از مدارس حداقلی است. آنها فقط نمی خواهند فرزندانشان در زمانی که در اختیار مدرسه قرار دارند با کسانی حشر و نشر کنند که احتمالاً زمینه های فساد و انحرافات در آنها پررنگ تر است. ارتباط پسر و دختر در مدارس پسرانه و دخترانه، مواد دخانی و احتمالاً مخدر و تبادل سی دی و فیلم های مبتذل مخاطراتی است که سبب شده نقطه تمرکز مسوولان پرورشی از صورت های ایدئولوژیک پرورشی به سمت شرایط زندگی دانش آموزان معطوف شود. در چنین فضایی است که حتی گفتمان نظم خود را در قالب گفتمان پرورشی باز می یابد. بخش وسیعی از تلاش های مسوولان مدرسه صرف آن می شود که دانش آموزان به موقع در مدرسه حاضر باشند و از مدرسه فرار نکنند.
وجه بارز تحول یاد شده در مدرسه را می توان در تغییر نمادهای مرکزی گفتار پرورشی مدرسه دید. نمازخانه و اجرای نماز جماعت و برنامه های مذهبی و به بیان کلی تر مراقبت از ارزش های اسلامی در مدرسه جای خود را به مراقبت از پوشش و موی دانش آموزان داده است. به این ترتیب، می توان گفت مدرسه گرفتار نوعی ناهمخوانی کارکردی است.
در واقع مشارکت مالی رو به تزاید والدین در امور مدرسه که اتفاقاً بر خلاف قانون اساسی نظام است مدارس را بیش از پیش از سلطه حکومت خارج می سازد.ناهمخوانی کارکردی گفتار پرورشی در مدرسه به ناسازه یی دیگر در گفتار پرورشی دامن می زند. دور شدن از صورت های ایدئولوژیک و افتادن در دامن امورات روزمره در مدارس سبب شده تا جنبه های ادراکی و انگیزاننده یا ترغیب کننده گفتمان پرورشی تحلیل رفته و در عوض بر جنبه های رفتاری تاکید مفرط صورت گیرد. این تاکید یک سویه بر جنبه های رفتاری سبب می شود گفتار معنویت و پرورشی به گفتار نظم تحویل و ترجمه شود. در مدارس دولتی می توان از «مناسک موفقیت نمایی» سخن گفت که حاصل این صورت گرایی در مدرسه است. در حالی که اساساً گفتار پرورشی باید ناظر بر تغییر اعتقادات درونی به نفع آموزه های اسلامی باشد. مشکل دیگر این ترجمه و تحویل آن است که ظاهرگرایی و تاکید مسوولان بر حفظ ظواهر دقیقاً بر موضعی فشار می آورد که نقطه حساس نوجوانان در مدرسه است. به همین دلیل مقاومت در برابر خواسته های مدرسه شدت می گیرد. نتیجه این مقاومت ها آن است که مدرسه با ظاهرگرایی خود هیچ یک از خواست های ایدئولوژیک و خواست والدین را تامین نمی سازد.
همه این شواهد حاکی از آن است که پیام های تولید شده ایدئولوژیک در نهاد آموزش و پرورش با ناسازه هایی در درون خود مواجه هستند که مصرف تضمین شده آن را با چالش های جدی مواجه می سازد. عامل دیگر در ناکارآمدی یاد شده، مقاومت دانش آموزان است. اساساً، تطابق تضمین شده یی میان ذهنیت دانش آموزان و پیام های پرورشی وجود ندارد. میزان و نحوه تعارض میان دو سطح یاد شده امری از پیش معین نیست. متغیرهای بسیاری در سطح دانش آموزی بر ویژگی های این تعارض تاثیر می گذارند. یکی از مهم ترین این متغیرها دسترسی دانش آموزان به گفتمان های مختلف است که از آن به دسترسی گفتمانی یاد می کنیم. نقش گفتمان در رمزگشایی های دانش آموزان و تاثیر متغیرهای اجتماعی نظیر خانواده، طبقه و منزلت اجتماعی در دسترسی دانش آموزان به گفتمان های مختلف، دو فرض بنیادی مفهوم یاد شده اند.
روشن است که توزیع نابرابر توانایی های فرهنگی یا شیوه هایی که دستگاه های فرهنگی، دسترسی مردم به دانش و شیوه اندیشیدن یا گفتمان ها را تنظیم می کنند به افراد اجازه می دهند که انواع خاصی از انتخاب ها و گزینش ها را اختیار کنند. مقاومت در برابر گفتمان مدرسه محصول فرآیندی است که در آن دانش آموزان در جریان زندگی روزمره خود در مدرسه با تاکید بر گفتمان های دیگری غیر از گفتمان مدرسه، با متون و کردارهای مسلط برخورد می کنند. دسترسی به گفتمان های متعارض، امکان رمزگشایی های متفاوتی را برای دانش آموزان فراهم می سازد. نتیجه آنکه، دانش آموزان از پذیرش مواضع سوژه یی مورد نظر نهاد آموزش و پرورش و گفتمان مدرسه امتناع می ورزند. در یک ارزیابی کلی می توان گفت که نظام آموزش و پرورش در ایران دچار نوعی نوسان است که کارآمدی آن را به شدت تهدید می کند، مطالعه تاریخ نه چندان طولانی این نظام نشان می دهد عمده این تغییرات با انگیزه های ایدئولوژیک آغاز می شود اما به تغییرات در حوزه آموزش ختم می شود. عمده ترین عامل برای این نوسان پرمخاطره، تناقض اصلی در نظام آموزش و پرورش ایران است که حول کشمکش میان دو تراز پرورش (ایدئولوژیک) و آموزش وجود دارد. مساله این است که پیوند موثری از این دو تراز پدید نیامده و لذا، سیاست و خواست تغییر مدام، چهره نامتغیر نظام آموزش و پرورش شده است. چه بسا، ایده تلفیق بنیانی مستحکم تر برای آشتی میان دو تراز یاد شده باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر