۱۳۹۴ مهر ۶, دوشنبه

مقایسه آموزش و پرورش ایران و فرانسه "بخش دوم"



                                        نظام آموزشی ایران از ابتدا تا کنون
آموزش در ایران را می توانیم به سه دوره پیش از ظهور اسلام، بعد از ظهور اسلام و دوران معاصر تقسیم نماییم. متن حاضر، بطور اجمال به توصیف این سه دوره می پردازد
الف) آموزش و پرورش دوره باستان
در دوره هخامنشیان، تعلیم و تربیت در خانواده، آتشکده و آموزشگاه درباری صورت می گرفت و دوران تحصیل از سنین ۵ تا ۷ سالگی آغاز می شد. در چنین سنی کودک مرحله اول آموزش را در محیط خانواده پشت سر می گذاشت و برای ورود به مدرسه و دوره های آموزش همگانی آماده می شد. برای زمان تحصیل و طول مدت آموزش در ایران قدیم می توان سه مرحله متفاوت قایل شد که به نسبت رشد قوای جسمانی، ذهنی، روحیات و خصایص ملی، اهداف و نیازهای اجتماعی متغیر بوده است
مرحله اول، یعنی آموزش خانوادگی که طی آن مهمترین و اساسی ترین شالوده تربیت و آموزش ایجاد می شد و مادر وظیفه سنگینی به عهده داشت.
مرحله دوم، آموزش عمومی بود که از ۷ سالگی آغاز و تا ۱۴ و۱۵ سالگی ادامه می یافت.
مرحله سوم، آموزش اختصاصی بود که با بلوغ و رشد هیجانات در فرد مصادف بود. در این مرحله، استعدادها شناسایی و با توجه به استعداد فرد رشته های تخصصی به او آموزش داده می شد.
در روزگار زرتشت و هخامنشیان تا اواخر دوره ساسانیان، مغان، یعنی روحانیون زرتشتی، وظیفه تعلیم و تربیت را بر عهده داشتند و کلیه آموزشگاه ها بر مبنای اصول و تعالیم زرتشت اداره می شد.
دانش آموزان به سه گروه تقسیم می شدند :
۱) دانش آموزان خاص : که شامل شاهزادگان و بزرگزادگان بودند و به آنان علوم سیاسی، جنگی و کشور داری آموخته می شد.
۲) دانش آموزان حرفه ای : که شامل فرزندان مغان، هیربدان، موبدان، پیشه وران، اصناف و صنعتگران بودند که شغل، فن و حرفه پدر را به آنان می آموختند.
۳) دانش آموزان عمومی : که فرزندان معلمان ، کارمندان درباری و بازرگانان را شامل می شدند و به آنان امور فرهنگی و اداری و اقتصادی آموزش داده می شد.
دانش آموزان به دو دسته پسران و دختران تقسیم می شدند. دختران معمولاً مطالب نظری، هنری و خانه داری می آموختند، ولی غالباً سوارکاری، تیراندازی و چوگان به آنان آموخته می شد. در دوره هخامنشیان به دستور داریوش دانشگاه هایی برای آموزش علوم مختلف تاسیس شد. این دانشگاه ها، مراکز دینی زرتشتی و سایر ادیان را نیز در بر می گرفتند. مرکز علمی " بیت اردشیر" که ریاست آن به عهده مغ های ایرانی از طرفداران مذهب نسطوری (ترسایی) بود، از جمله آنهاست. با وجود این، دانشگاه به معنی واقعی خود از گندی شاپور آغاز شد که جلوتر به آن خواهیم پرداخت.
نظام آموزش و پرورش در ایران، تا دوره ساسانیان کمابیش به همین صورت ادامه یافت. روش تعلیم و تربیت در آن دوران شفاهی بود و حفظ کردن و به خاطر سپردن مطالب، مهمترین عنصر آن را تشکیل می داد. آموزش موضوعاتی چون نیروی بدنی، اخلاق، ‍مناعت نفس، جوانمردی و سلحشوری، شرافت ملی و وطن پرستی، عمده ترین برنامه نظام آموزش بود. در دوره ساسانیان برنامه تعلیم و تربیت شامل سه قسمت دینی و اخلاقی، تربیت بدنی، خواندن و نوشتن و حساب کردن بود. در تعلیم و تربیت دوره ساسانیان دو طریق معمول بود. اول اینکه حدود برنامه و مدت تحصیل تعیین می شد و اولیاء در پرورش کودکان و انتخاب معلم و دستور تحصیل، آزاد بودند و دوم اینکه دولت در تمام عوامل تربیت دخالت داشت و با هدف مشخص، عقاید خاصی را به کودکان القا می کرد. در این روش سعی می شد همه طبق عقیده و سلیقه دولت پرورش یابند.
عقیده ای که به تمام کودکان تلقین می شد، این بود که شاه به خواست خدا و به موهبت الهی بر تخت نشسته و نماینده او روی زمین است و بر حسب اراده او کارهای کشور اداره می شود.
بطور کلی در این دوره، به پیروی از دستورات زرتشت و در احیای سنن ایرانی و ذوق و علاقه مردم این آب و خاک به کسب علم و دانش، آموزش و پرورش در همه زمینه ها گسترش یافت و سراسر کشور وسیع ساسانی را دربرگرفت. ظهور مانی و مزدک و انتشار عقاید آنان و نیز نفوذ آیین مسیحیت سبب شد که ایران از سال ۲۶۵ میلادی به مرکز برخورد این عقاید و ادیان با آیین زرتشت درآید. مردم ایران نه تنها مانع کارهای آموزشی و تربیتی پیروان ادیان مختلف آن روزگار نشدند بلکه در زمینه های تعلیم و تربیت با سایر ادیان به مبادله تجارب متقابل می پرداختند و کار دانشجویی و پژوهش های علمی و عملی را چه از جانب خود و چه از طرف اقلیت های دینی و قومی تقویت کرده و رواج دادند.
این رفتار پسندیده و همیشگی ایرانیان ناشی از آن است که آیین زرتشت، دانش آموزی و فرهنگ و هنر را همواره بالاترین نیکی ها و مهمترین وسیله رستگاری می داند. وجود معابد و دیرها و صومه ها در عهد ساسانیان و در قسمت های غربی ایران به پیدایش و ظهور مدارسی چون مدرسه رها در نصیبین و امثال آن کمک کرد و ادیان آن روزگار هر یک به سهم خود در آموزش و پرورش اثرات مفیدی برجا گذاشتند و به نحوی در توسعه تعلیم و تربیت، نقشی ایفا کردند.
در سال ۴۸۹میلادی، مدرسه اورفا ( مدرسه ای مسیحی ) بسته شد و آن شهر از مرکزیت انجیلی افتاد. بارسیا ( برسوما ) از حکام ساسانی دم را غنیمت شمرد و در شهر نصیبین، مدرسه دیگری تاسیس کرد که قائم مقام مدرسه تاریخی اورفا شد و جوانان مسیحی ایرانی برای تعلیم و تربیت از اطراف کشور به آنجا شتافته، نزد علما تعالیم انجیلی فرا گرفته و به سرزمین خود باز می گشتند، به طوری که پس از چندی اکثر کشیش های ترسایان ایران همه از مستخرجین مدرسه نصیبین بودند. در نتیجه از اواخر قرن پنجم تا اواسط قرن ششم، انتشار تعالیم مسیح به طریق مکتب نسطوری در فلات ایران و جبال کردستان متداول گشت و هم اکنون قبایلی به نام آشوری که پیروان آن مکتب هستند در آذربایجان غربی زندگی میکنند.
مبادلات فرهنگی در دوران باستان، معمولاً در جریان رفت و آمدهای جهانگردان و بازرگانان به کشورهای مختلف و یا برخورد ملتها در مواقع جنگ صورت می گرفت. دانشگاه گندی شاپور (جندی شاپور) در شهری به همین نام در حوالی شوش و دزفول و شوشتر کنونی قرار داشت و در زمان انوشیروان و اواخر حکومت ساسانی شهرت جهانی یافت. در این دانشگاه، اساتید به طب توجه بیشتری داشتند تا فلسفه و ریاضیات. در رشته طب این دانشگاه، علاوه بر پزشکان ایرانی، پزشکانی از یونان و هند نیز به تدریس و تحقیق اشتغال داشتند.
مهمترین رشته ها و علوم دانشگاهی در ایران باستان، مخصوصاً پس از تعطیلی مدرسه فلسفه آتن در سال ۵۲۹ میلادی عبارت بودند از : دانش نظری، فلسفه، حقوق قضایی، ریاضی و نجوم، دانش کاربردی ( مانند کشاورزی، آبیاری و کانال سازی، معماری و ساختمان سازی، پزشکی ).
ب) تاریخ آموزش در اسلام
سال ۴۵۹ هجری قمری در تاریخ آموزش و پرورش اسلامی، فصل برجسته ای به شمار میاید. در این سال نخستین مدرسه از رشته مدرسه هایی که خواجه نظام الملک، وزیر بزرگ سلجوقیان، ساخته بود در بغداد گشایش یافت. این مدرسه ها در جهان اسلام پراکنده شدند؛ تا آنجا که شهرها و روستاهای کوچک را همگام با مدرسه های بزرگ در مراکز استانها، دربرگرفت.
پیش از برپایی این مدارس حلقه های آموزش در یک جا جمع نمی شدند، بلکه در جاهای گوناگون مانند مسجد، بیوت علما و ‏...‏ تشکیل می شدند. همین که مدارس پراکنده شدند و فرصت ها و امکانات گسترده تری برای دانشجویان به سوی این مدرسه ها گسیل شدند. از این رو کمتر به دیگر جاها، که پیشتر پررونق بود ولی همچنان سرشت خود را نگه داشتند و با کمی و کاستی گرایش دانشجویان به گونه ای تقلیدی همچنان به کار می پرداختند، روی میآوردند. در واقع روزگار پیش از ۴۵۹ ه.ق. و پس از آن، عموماً با جایگاه های گوناگون آموزش و تدریس، همپا و همراه است.
جایگاه های آموزش پیش از بنیاد مدارس، بدین قرار بودند :
ـ مکتب برای آموختن، خواندن و نوشتن‏
ـ مکتب برای آموزش قرآن و مسایل ابتدایی
ـ ‏ آموزش ابتدایی در کاخها‏
ـ کتاب فروشی ها
ـ خانه های دانشمندان
ـ تالارهای ادبی
ـ بیابان ( بادیه )
ـ مسجد
همه اینها مردم را به فراگیری خواندن و نوشتن واداشت. این گرایش به هنگام شکوفایی اسلام آغاز شد و گذشت زمان انگیزه ای برای بهتر شدن این هنر و حتی نوآوری در آن بود. گرچه در آغاز اسلام تعداد مسلمانانی که خواندن و نوشتن میدانستند کم بود، ولی همه یا بیشتر آنان را پیامبر (ص) برای نوشتن نزد خود به کار می گرفت. از همین جا بود که این اندیشه پیدا شد تا (ذمیان، نامسلمانان اهل کتاب) به کسانی که می خواستند خواندن و نوشتن یاد بگیرند، آن را بیاموزند. در پیکار بدر بسیاری از مردم مکه به اسارت گرفته شدند، پیامبر اسلام کسانی را که می توانستند خواندن و نوشتن بیاموزند، در برابر آموختن آزاد می کرد. این خدمت فدیه آزادی نا مسلمانان بود و بر این پایه یاد دادن از سوی آنان به چهره یک عرف رایج در آمد.
مدرسه ها :
از روزگار پیدایش اسلام، شمار دانش پژوهان کم کم رو به افزایش نهاد و به دنبال آن تعداد موضوعات درسی هم افزایش یافت. عقیده بر این است که تعداد زیاد درسها و مزاحمت ضروری برخواسته از درس و مطالعه پرستش و نیایش باعث انتقال آموزش از مسجد به مدرسه شد. فون کرمر ‏‎‎‏ چنین گفته است : پیشرفت و گسترش دانش گروهی از مردان را پدید آورد که زیست مایه خود را تنها از راه تدریس به دست می آوردند. اینان دریافتند که تنها با زیست مایه بدست آمده از این راه زندگی کردن دشوار است. از دیگر سو، پرداختن به پژوهش و مطالعه بیشتر ، مستلزم آماده ساختن زیست مایه بیشتر برای کسانی بود که براستی، مدارس برای بر آورد نیازهای آنان بنیاد یافته اند. در واقع، فعالیت مسلمانان تا اندازه فراوانی در بیشتر این مدارس در راه پرداختن به پژوهش و مطالعات دینی به کار می افتاد تا ادامه آماده سازی زمینه گوناگون رشته های دنیایی. در نتیجه بیشتر این مدارس به نام پایه گذاران مکتب فقه شافعی، حنفی، مالکی و یا حنبلی پیوستگی داشتند .
فتح بغداد به دست سلجوقیان سر فصلی بود در پیکار با تشیع آنجا. نظام الملک، وزیر آلب ارسلان و ملکشاه ( م :‌ ۴۸۵ هـ . ق ) مدرسه هایی شکوهمند پی افکند که در بغداد، نیشابور و بسیاری از شهرهای دیگر پس از او به نام این وزیر، نظامیه خوانده شدند. در روزگار فرمانروایی ایوبیان، مصر با شیوه هایی از مدارس آشنا گردید و در سراسر زمین و تحت فرمان نور الدین مدارس بسیاری ساخته شدند. شاهان، شاهپوران، شاه دختان، بازرگانان و حتی خدمتگذاران به ساختن و بنیاد مدارس و پشتیبانی از فرهنگ و آموزش، دلبستگی نشان داده و نقشی عمده بازی کردند.
ج) نظام آموزش و پرورش معاصر ایران
مطالعه اسناد و مدارک مربوط به تاریخ آموزش و پرورش در ایران نشان می دهد که نخستین بار در ۹ آبان ۱۲۹۰ هـ . ش، مجلس شورای ملی قانون تعلیمات اجباری را تصویب کرد. در سال ۱۲۹۴ هـ . ش نظارت دولت در امر آموزش و پروش به صورت یک اصل در متمم قانون اساسی مطرح شد و از این تاریخ سازمان های آموزشی در ایران شکل منظم و متمرکزی به خود گرفتند و نظارت دولت بر موسسات آموزشی جنبه قانونی یافت.
نظام آموزش و پرورش ایران شامل کودکستان، دبستان، دبیرستان، موسسات عالی و دانشگاه است. نظام آموزش و پرورش رسمی ایران در واقع از انقلاب مشروطیت و پس از وضع قانون اساسی و متمم آن بوجود آمده است. تا قبل از انقلاب مشروطیت آموزش و پرورش در مکتب خانه های سنتی ادامه داشت و معلمان آن معمولاً از طریق مراکز دینی و یادگیری فقه و اصول و درس قرآن به نعمت سواد دست یافته بودند و آنچه می دانستند با روش سنتی به کودکان و نوجوانان می آموختند. معمولاً دولت و سازمان های دولتی هیچگونه نظارتی بر آنها نداشتند و مواد درسی که بدون یک برنامه مدون تدریس می شد، عبارت بود از خواندن، نوشتن، حساب، خط، قرآن و صرف و نحو عربی. علاوه بر این گونه مکتب خانه ها برخی مدارس غربی نیز فعالیت می کردند. امیر کبیر در سال ۱۲۲۵ خورشیدی دار الفنون را که اولین موسسه عالی به سبک نوین در ایران بود راه اندازی کرد.
در سال ۱۳۰۰ خورشیدی قانون شورای عالی فرهنگ جهت اداره امور کلیه مدارس تصویب شد. تاسیس دانشسرا های مقدماتی و عالی برای تربیت معلم و دبیر، تاسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۲، گسترش مدارس در مراکز استان و شهرستان ها و بخش ها، ایجاد مدارس اکابر برای آموزش بزرگسالان در سال ۱۳۱۵ و اعزام دانشجو به کشورهای اروپایی به منظور استفاده از آنها در مراحل آموزشی کشور، از اهم اقدامات دولت در زمینه آموزش و پرورش از ابتدایی تا عالی بود. تا سال ۱۳۴۳ دو مقطع آموزش ابتدایی و متوسطه وجود داشت و پس از آن به سه دوره ابتدایی، ‌راهنمایی و دبیرستان تقسیم گردیده است. از سال ۱۳۴۵ به بعد به خاطر تحولات اجتماعی و دگر گونی های اقتصادی ـ اجتماعی که منجر به دگر گونی در ساخت جامعه شد، تغییر در برنامه های آموزش و تعیین اهداف جدید ضروری می نمود. لذا در راستای وصول به اهداف جدید تغییراتی اصولی در تشکیلات و برنامه های نظام آموزش و پرورش به وجود آمد.
اهم اهداف این دوره را می توان به شرح ذیل خلاصه کرد :
ـ تاکید بر سواد آموزی و تعمیم آموزش اجباری ابتدایی، مخصوصاً در روستا ها.
ـ پرورش نیروی انسانی ماهر و متخصص.
ـ پرورش سیاسی برای مشارکت فعال در زندگی سیاسی و اجتماعی و آگاهی به حقوق اجتماعی و احترام به قانون.
ـ پرورش ذوق هنری.
ـ پرورش جسمی ( تربیت بدنی ).
ـ تاکید بر اخلاق و فلسفه اجتماعی.
به علاوه در این دوره برای انتقال قدرت تصمیم گیری از مرکز به سطوح پایین و ایالات اقدامات مفیدی در منطقه ای کردن آموزش و پرورش به عمل آمد و به موجب آن" اختیاراتی در جهت تصمیم گیری های لازم به شورا های منطقه ای تفویض شد
اهداف نقطه ای کردن آموزش و پرورش را می توان به شرح ذیل خلاصه کرد :
ـ مشارکت مردم در امر آموزش و پرورش
ـ جلوگیری از تمرکز و تصمیم گیری برای حل مسائل در محل.
ـ تجهیز منابع محلی و تشویق مردم برای مشارکت در سرمایه گذاری فعالیت های توسعه آموزش و پرورش.
ـ تعیین اولویت های محلی و منطقه ای در برنامه ها و فعالیت های آموزشی.
ـ کمک به رشد اجتماعی مردم به منظور ترویج و کار برد شیوه و سیاستهای دموکراتیک.
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، شورای تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی از فروردین ۱۳۶۵ رسماً آغاز به کار کرد و پس از ۱۵۰ جلسه بحث، طرح کلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران را تدوین کرد که در شهریور ۱۳۶۹ تصویب شد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر