۱۳۹۵ اسفند ۹, دوشنبه

انسان ، تفکر ، مسئله

انسان ، تفکر ، مسئله
مقدمه :
جهان هستی بر روی مسئله خلق شده است . موجودات زنده برای حل مسائل از نیروی غریزه خویش کمک میگیرند که این در بین انسان ها علاوه بر نیروی غریزه از نیروی تفکر و ادراک در تجزیه و تحلیل و به حل مسائل می پردازند .
و به راستی میتوان گفت : انسات تنها موجود متفکر شناخته شده در جهان هستی است که با تفکر و تجزیه تحلیل به حل مسئله می پردازند.
 انسان:
به طور خلاصه  تنها موجودی متفکر (تا اکنون شناخته شده) در بین موجودات است . که خداوند به او جایگاه اشرف مخلوقات را داده است.
تفکر :
تفکر، عملی ذهنی است و زمانی مطرح می‌گردد که انسان با مسئله‌ای مواجه‌است و خواستار حل آن است. در این هنگام در ذهن، تلاشی برای حل مسئله آغاز می‌گردد که این تلاش ذهنی را، تفکر یا اندیشه می‌نامند.فعالیت برای حل مسئله، از مراحلی تشکیل شده‌است که از تعریف مسئله به طور شفاف، روشن و ملموس، آغاز می‌گردد و با پیدا کردن راه حل‌هایی برای حل مسئله ادامه می‌یابد و با به کارگیریِ عملی بهترین راه حل و یافتن جواب نهایی به پایان می‌رسد.
تفکر فرایندی است که از طریق آن یک بازنمایی ذهنی جدید به وسیله تبدیل اطلاعات و تعامل بین خصوصیات ذهنی، قضاوت، انتزاع، استدلال و حل مسئله ایجاد می‌گردد.
تفکر، تلاشی است ذهنی، برای پاسخ گویی صحیح و دقیق به سوالات ذهنی که به ابزاری چون منطق، خرد ورزی، دانش، تجربه و درک صحیح موضوع نیازمند است
مسئله:
به طور کلی  میتوان گفت :یک سد جلو راه و یا نبودن راهی پیش رو برای رسیدن به هدف .
که این سد یا نبودن راه را با تفکر حل مسله  به مقابله با ان برمیخیزیم. این سد می تواند ناشی از یک مشکل بیرونی(مثل یک امتحان سخت) و یا از درون فرد نشات گرفته باشد(مثل اهداف، نیازها، تعهدات شخصی).
زندگی بدون مشکلات انسان را به آب راکدی تبدیل می کند که می ماند، می گندد و متعفن می شود. هر مشکلی در زندگی در حکم فرصتی است برای ارتقاء، بزرگ شدن، برای با تجربه شدن و برای استوار کردن وجود راست قامتی برای مواجهه با مسایل آتی زندگی.

 

انسان با تفکر زندگی میکند.
انسان با تفکر در حل مسئله زندگی میکند.
انسان با تفکر در حل مسئله عالی زندگی میکند.

این مسیر در تمام زندگی انسان جاریست . انسان مسئله را با آموزه های کسب کرده و با  تفکر خویش حل مینماید .می آموزد و می آموزاند ، مسئله می سازد تا دیگران با تفکر خویش حل نمایند. زندگی یک فرصت بزرگ و شاید یک مسئله بزرگ است که روزانه مسایل کوچک را برای ما به ارمغان می آورد که ما آن ها را مشکلات می نامیم. دنیای واقعیت های ما انسان ها مملو از مسایل و مشکلاتی است که هر روز با آن مواجهه می شویم و یا آنها با ما مواجهه می شوند. زندگی را می توان روند پیاپی مواجهه شدن با مسایل و تلاش برای حل آنها دانست. حل مشکلات فراروی انسان تاثیر سازنده ای در ایجاد اعتماد به نفس و کسب آرامش دارد و به انسان نیروی ویژه و انگیزه ای مناسب برای مواجهه سازنده با مشکلات هدیه می نماید. حل موفقیت آمیز مسایل زندگی به اعتماد به نفس بیشتر و آرامش فرد منجر می شود،در حالی که حل ناقص یا گره های ناگشوده بهداشت روان شخص را به طور جدی تهدید خواهد کرد.
به نظر می رسد انسان ها خیلی اوقات می توانند مشکلات خویش را حل نمایند بی آنکه حل مسئله را به صورت مدون و یا در کارگاه مهارت های زندگی آموخته باشند. اما از سوی دیگر خیلی اوقات نیز انسان ها نمی توانند مسئله خود را حل کنند، چون حل مسئله را به صورت یک مهارت نیاموخته  یا تمرین نکرده اند. حل مساله از نظر اندیشمندان در بالاترین سطح از فعالیت های شناختی انسان قرار دارد. و نیازمند یک سلسله فعالیت های تخصصی و داشتن بسیاری از توانمندی های شخصیتی است.

حل مسئله :
حل مساله فرایند تفکر منطقی و منظمی است که به فرد کمک می کند تا هنگام رویارویی با مشکلات راه حل های متعددی را جستجو کند و سپس بهترین راه حل را انتخاب نماید. به این ترتیب حل مساله یک فرایند آگاهانه- منطقی- تلاش بر و هدفمند است.
حل مساله عبارت است از فرایند شناختی- رفتاری که توسط خود فرد هدایت می شود و فرد سعی می کند با کمک آن راه حل های موثر یا سازگارانه ای برای مسایل زندگی روزمره خویش پیدا کند.
همه انسان ها از این منظر که در مسیر زندگی خود دچار حوادث بزرگ و کوچک می شوند با یکدیگر مشابه هستند. و آنچه که منجر به تمایز آن ها میشود شیوه برخورد و حل مساله پیش آمده است. به طور مثال ممکن است سه نفر موقعیت مشابه ای را تجربه کنند اما مسلماً شیوه پاسخ دهی آنها به یک روش نخواهدد بود. و به عوامل زیادی بستگی خواهد داشت.
فردی ممکن است مسله پیش آمده را بپذیرد و آن را به گونه ای منطقی و سالم حل کند. فرد دوم ممکن است با توسل به شیوه های ناکارآمد مسئله پیش آمده را وخیم تر سازد. و فردی ممکن است وجود هرگونه مسئله ای را انکار کند و به دلیل اهمیت ندادن به آن مسایل ،و انباشته شدن آنها بر روی هم از یک مسله کوچک یک فاجعه بسازد.
همه ما روزانه در زندگی روزمره خود با هزاران مسئله کوچک و بزرگ روبرو می شویم که گاهی اجتناب از آنها امکان پذیر نیست.  این مسایل می توانند طیف وسیعی را شامل شوند همانند مسایل مالی فرد- مسایل اجتماعی- مسایل در روابط بین فردی و....در واقع می بایست به زندگی از این دیدگاه نگاه کنیم که زندگی پر از مسایل است و ما باید بتوانیم این مسایل پیش آمده را یک به یک حل کنیم . درست همانند یک معما.اما حل تمامی این مسایل ایجاب می کند که ما با مهارت حل مساله آشنا باشیم.

حل مسئله که به دو صورت انجام میگیرد :
1.      غریزی : مانند حیوانات یا در اثر تمرین مداوم
مثلآ : مسئله گرسنگی که به صورت غریزی با خوردن غذا حل میشود یا عوض کردن دنده ماشین  که بعد از یک مدت به صورت غریزی انجام میشود.
2.      متفکرانه : که این کار در اثر آموزش و آموختن به ثمر می نشیند.
برای حل مسئله به الگوریتم هایی نیاز دارد تا با صحت  ، در کمترین زمان و بالاترین راندمان باشد . اگر این الگوریتم به صورت صحیح انجام پذیرد میتواند بزرگترین مسائل را حل نماید.

تذکر: فرق ميان مسئله و مشکل

مشکل، مسئله اي است که تمام عوامل و متغيرهاي مؤثر در آن براي ما مشخص نيست. وقتي اطلاعات، دانسته‌ها و آگاهي ما از عوامل ايجاد کننده، مؤثر و غيرمؤثر در يک مسئله کافي نباشد، با مشکل روبه رو هستيم. مسئله يک گام از مشکل جلوتر است. وقتي مي دانيم مشکل چيست و ريشه هاي آن کدام است ما با مسئله روبه رو هستيم. مسئله به موضوعی گفته مي‌شود که بايد باشد ولي نيست و يا نبايد باشد ولي هست. مسئله مشکل تعريف شده است. مشکلات حل نمي شوند بلکه ابتدا به مسئله تبديل مي شوند و بعد مسئله حل مي شود.


گام ها و الگوریتم معمول حل مسله به این شکل است:
1.     فهم مسئله : دراین مرحله می باید درک کاملی از مسئله در ذهن خواننده بوجود آورید . این یعنی باید بفهمیم مسئله چه معلوماتی بما داده است وچه مواردی را از ما خواسته است. چگونگي طرح يك مسئله تاثير شديدي بر مسير انتخابي ما مي‌گذارد. اگر روش بيان مسئله غلط باشد، خشت اول را كج گذاشته ايم و بنابراين مسير غلطي را آغاز خواهيم كرد. تا این حد که حتی گاهی يك راه حل خوب براي مسئله اي كه به درستی بیان نشده، بدتر از زمانی است که هنوز سراغ گزینه های مسئله نرفته ایم اما در تعریف مسئله خود هوشمندانه اقدام کرده ایم. ضرب المثل قدیمی است که می‌گوید: خشت اول را چون نهد معمار كج تا ثريا مي رود دیوار كج!
يادمان باشد كه تعريف‌كردن مسئله تصميممان، براي خود يك مسئله است! و شديداً بر انتخاب نهايي ما تاثير مي‌گذارد. از اين رو تعريف كردن مسئله به شكل هاي گوناگون در آغاز كار بسيار حائز اهميت است.
تذکر: شتابزدگي در به پايان رساندن مسئله و يا تنبلي در تعريف مسئله از بزرگ‌ترين خطرات و آفت های حل مسئله است.
تذکر: متاسفانه ضعف بسیاری از افراد در حل مساله این است که در تعریف مشکل، مشکل دارند.برای رسیدن به این هدف شما می بایست اطلاعات درستی در رابطه با مسئله جمع آوری کنید.
دیدگاه های جدیدی بیابید که هیچ کس دیگر پیدا نکرده (یا رو نکرده است)
لئوناردو داوینچی معتقد بود که به دست آوردن دانش مربوط یک مسئله، با آموختن راه های مختلف بازسازی آن مسئله آغاز خواهد شد. او بر این عقیده بود که اول نگاه به مسئله جانبدارانه و تعصب آمیز بود. اغلب، مشکل خودش بازسازی می شود و به یک مشکل جدید تبدیل می شود.
نگاه ما به مسئله و تعریفی که از آن داریم تا این حد موثر است که حتی می‌تواند مسئله ما را به فرصت تبدیل کند. به قول آلبرت اينيشتين، فرصت ها در دل مشكلات نهفته اند. به اين نگاه نكنيد كه يك موقعيت چقدر بد و نا خوشايند به نظر مي‌رسد؛ از خود بپرسيد: در اين موقعيت چه فرصتي براي من نهفته است؟ اكثراً ما در نگاه به مسائل فقط جوانب تاريك مسئله، اختلال در كارها، هزينه هاي سنگين و ... را مي‌بينيم. اما اين يك هنر است كه براي حل مسئله‌مان گاهي بتوانيم آن را در حالت ساده و محدودش ببينيم.
بهترين روش براي اينكه بتوانيم مسئله تصميممان را تعريف كرده و يا شكل تازه اي به آن ببخشيم اين است كه ارزيابي اوليه خود را روي كاغذ بياوريم و آن را زير سوال ببريم و تعریف مکتوبی از مساله مان داشته باشیم. تفكر از زواياي مختلف در آغاز كار تعريف هاي بهتري از مسئله خلق مي‌كند. تعريف هاي بهتر گستره وسيع تري از راه حل هاي خلاقانه را پديد مي‌آورند.
به محدودیت های مسئله بیندیشید. محدوديت ها بعضي وقت ها چشم ما را مي‌بندند و نمي‌گذارند بهترين گزينه ها را انتخاب كنيم. تشخيص و برخورد نقادانه با محدوديت ها ما را به تعريف بهتر مسئله و يافتن راه حل هاي بهتر رهنمون مي‌‌كند.

مشورت با ديگران و ايده هاي آنان كمك مي‌كند تا مسئله را با نگاه جديدي ببينيم. شايد فرصت‌هاي تازه اي پيدا شود و محدوديت‌هاي غير ضروري آشكار شوند. اما اگر به هر دليل نمي‌توانيم با كسي حرف بزنيم، بد نيست تصور كنيم كه ديگران احتمالاً در اين‌باره چه نظري دارند.
تذکر: ايستادن در بين راه و بازنگري دوباره و چندباره تعريف مسئله، فرصت‌هايي هستند كه اغلب اوقات ما را به تصميم‌هاي بهتر رهنمون مي‌كنند. زير سوال بردن مسئله به‌ويژه هنگامي كه شرايط به سرعت تغيير مي‌كند يا اطلاعات تازه اي در دسترس قرار مي‌گيرد، اهميت زيادي دارد. 
تذکر: باید هوشیار باشیم که در دام مسائل نیفتیم. گاهی اوقات مسائل ما حالت باتلاقی پیدا می‌کنند که هر چقدر دست و پا بزنیم انگار بیشتر فرو می‌رویم و کارمان سخت‌تر می‌شود. تعريف ضعيف مسئله يك تله است .مراقب باشيم در اين تله گرفتار نشويم.
۲. انتخاب روش :در این مرحله با استفاده از درکی که از مسئله در ذهن ما وجود دارد یکی از روشهای حل مسئله مناسب با این مسئله را انتخاب می کنیم.
روش های حل مسأله
1.الگوریتم‌ها : یک راهبرد حل مسأله‌است که مستلزم پیروی از یک قاعده، روش یا متد خاص است و ضرورتا به راه حل صحیح می‌انجامد.
2. بینش :درک ناگهانی از چگونگی حل مسأله
 3. روش‌های اکتشافی :راهبردهای غیر رسمی شهودی و حدسی است که برخی اوقات منجر به راه حلی مؤثر می‌شوند و گاهی به راه حل مؤثری نمی‌رسند.
انواع روش‌های اکتشافی :
§         ۱- تحلیل وسیله هدف : حل کننده مسأله با نگاه کردن به انتهای هدف مورد جستجو مسأله را تحلیل می‌کند و سعی می‌کند فاصله میان موقعیت فعلی وهدف نهایی در آن فضا را کاهش دهد.
§         ۲- کار به سمت جلو: حل کننده مسأله از ابتدا شروع و سعی می‌کند مسأله را از ابتدا تا انتها حل کند.
§         ۳- کار به سمت عقب: حل کننده مسأله از آخر شروع و سعی می‌کند از آنجا به سمت عقب حرکت کند.
§         ۴- تولید و آزمون: حل کننده مسأله صرفاً گزینه‌ای از اقدامات مختلف را نه الزاما به شیوه‌ای نظام مند انجام می‌دهد و سپس توجه می‌کند که کدام یک از آن اقدامات عمل خواهد کرد.
تذکر: رایانه‌ها احتمال دارد از راهبردهای الگوریتمی حل مسأله استفاده کنند. انسانها به نظر می‌رسند بیشتر از روش‌های اکتشافی غیر رسمی استفاده می‌کنند.
۳.اجرای روش: حال که روش مناسب را بر اساس مسئله پیش رو انتخاب کردیم ان را اجرا میکنیم.

۴.بازگشت به عقب:جوابهای بدست امده را با صورت مسئله مقایسه کرده و یکبار دیگر مراحل بالا را مرور می کنیم تا مطمئن شویم قسمتی از مسئله را اشتباه نرفته یا جا نینداخته باشیم.

در این مرحله راه حل های ارایه شده در گام 3 را مورد ارزیابی قرار دهید و سود و زیان هر کدام را بررسی کنید. سپس بر اساس غلبه نسبی مزایا و معایب در مورد آن راه حل تصمیم گیری کنید. یعنی در نهایت راه حلی را انتخاب کنید که بیشترین سود و کمترین زیان را داشته باشد.

همیشه یادمان باشد نگاه متفاوت آموختنی نیست.
هر گاه قدرت تصمیم گیری و مهارت حل مساله را تلفیق کنیم، به ویژگی تفکر خلاق دست می یابیم. تقویت تفكر خلاق ما را در تصمیم گیری بهتر و حل مسئله كمك می كند و ما را از بن بستهای زندگی خارج می نماید   تفكر خلاق نه تنها شخص را قادر می سازد كه از تجربیات قبلی خود استفاده نماید و آن را با موفقیتهای تازه ارتباط دهد. بلكه قادر خواهد بود ارتباط بین چیزهایی كه قبلاً با هم بی ارتباط بوده اند را پیدا كند كه از نظر خود فرد تازه و معنادار می باشد همچنین می تواند از روشهای غیر سنتی برای حل مسئله استفاده كند و فراتر از اطلاعات گام بردارد.  قدرت تفکر خلاق به شخص امکان می دهد از دایره بسته تجربیات محدود خویش خارج گردد و به فراسوی تجارب بنگرد. بدین سان زندگی فرد انعطاف پذیر می شود و از تمام جوانب به پدیده ها می نگرد. تفکر خلاق موجب می‌شود مسایل و مشکلات را از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داده و راه‌حل‌های تازه‌ای برای مشکلات‌مان پیدا کنیم. با استفاده از این مهارت، تصمیم‌گیری‌های ما مناسب‌تر انجام می‌شوند و مسایل به‌طور عملی‌تر حل خواهند شد

اما یک سوال " ما چگونه میتوانیم با این روش ها به سازمان خویش یاری دهیم وموجبات ترقی آن را فراهم نماییم"  ؟؟؟
ما این تفکر را به وجود می آوردیم تا بتوانیم به سوالات اساسی صنعت کشور بپردازیم و راهی در جهت بازگشت به پویایی آن ها برداریم.